جدول جو
جدول جو

معنی سره کردن

سره کردن
نیکوگردانیدن، پاکیزه گردانیدن، بی عیب ساختن، خالص گردانیدن، ناب ساختن
متضاد: ناسره گردانیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد