معنی سرباز زدن سرباز زدن امتناع ورزیدن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، اعراض کردن، سر برتافتن، رویگردان شدنمتضاد: اطاعت کردن، منقاد شدن فرهنگ واژه مترادف متضاد