جدول جو
جدول جو

معنی ستهنده

ستهنده
ستیزه جو، ستیزه کار، خودرای، خودکامه، مستبد
متضاد: مصلح، آشتی جو، آشتی طلب، لجوج، یک دنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد