جدول جو
جدول جو

معنی سازندگی کردن

سازندگی کردن
آباد کردن، عمران کردن، آباد ساختن
متضاد: تخریب کردن، ویران کردن، ایجاد کردن، ساختن، نوازندگی کردن، نواختن، خنیاگری کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد