جدول جو
جدول جو

معنی ساز کردن

ساز کردن
آغاز کردن، آغازیدن
متضاد: خاتمه دادن، آهنگ کردن، عزم کردن، قصد کردن، آراسته کردن، آماده کردن، کوک کردن، هم نوا ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد