معنی دست آموز
دست آموز
آمخته، اهلی، تربیت شده، رام
متضاد: وحشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
⚡ جستجوی واژه " دست آموز " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...