معنی داد داد انصاف، دهش، عدالت، عدل، قسط، معدلت، نصفت، جار، جیغ، عربده، غریو، فریاد، فغان، هیاهو، بخشیدن، دادن، عطا کردنمتضاد: بیداد، ستاندن، ستدن فرهنگ واژه مترادف متضاد