جدول جو
جدول جو

معنی خوش کردن

خوش کردن
شفا دادن، مداوا کردن، بهبود بخشیدن، معالجه کردن، شاد کردن، شادمان کردن، دل پذیر ساختن، مطبوع کردن، معطر کردن، خوش بو ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد