جدول جو
جدول جو

معنی خلاص کردن

خلاص کردن
نجات دادن، رهاندن، آزاد کردن، رهانیدن
متضاد: گرفتار کردن، اعدام کردن، کشتن، آسوده کردن، خلاصی بخشیدن، خلاصی یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد