معنی خطر کردن خطر کردن ریسک کردن، مخاطره جویی کردن، خطر پذیرفتن، به استقبال خطر رفتنمتضاد: عافیت طلبیدن، سلامت جستن، سلامت جویی کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد