معنی خروج خروج برون شد، بیرون رفت، برون رفت، سرکشی، قیام، طغیان، عصیان، بیرون آمدن، بیرون شدن، خارج شدن، در آمدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدنمتضاد: دخول فرهنگ واژه مترادف متضاد