معنی خردمند خردمند باخرد، باشعور، بخرد، حکیم، خردور، دانا، دانشمند، دانشور، زیرک، صائب نظر، عاقل، عالم، فاضل، فرزانه، فهمیده، فهیم، لبیب، متیقظ، هوشمند، هوشیارمتضاد: بی عقل، کودن، گول، نابخرد فرهنگ واژه مترادف متضاد