جدول جو
جدول جو

معنی خراب

خراب
مخروب، منهدم، ناآباد، ویرانه، ویران
متضاد: آباد، نابسامان، اوراق، اسقاط
متضاد: سالم، خرست، طافح، لایعقل، مست
متضاد: هشیار، تباه، ضایع، فاسد، معیوب، بایر، لم یزرع
متضاد: سالم، آوار
متضاد: آباد، بدکاره، جنده، فاحشه
متضاد: نجیب، بدنام، بی آبرو، رسوا
فرهنگ واژه مترادف متضاد