معنی خانه نشین خانه نشین بازنشسته، بازنشست، متقاعد، زمینگیرمتضاد: سرپا، قبراق، بیکار، بیکاره، خلوتی، گوشه نشین، گوشه گیر، منزوی، خانه بند فرهنگ واژه مترادف متضاد