معنی خاک خاک اقلیم، خطه، زمین، ارض، سرزمین، قلمرو، تراب، تربت، ثری، طین، غبرا، گلمتضاد: آب، ماء، غبار، گرد، کشور، بلد، دیار، مملکت، خاکجا، قبر، گور، مزار، مشهد، مقبره، بر، خشکی، خاکه، پودر، نرمه، پست، حقیر، بی ارزش فرهنگ واژه مترادف متضاد