جدول جو
جدول جو

معنی حمله کردن

حمله کردن
تاختن، تعرض کردن، تهاجم آوردن، یورش بردن، شبیخون زدن، تک کردن
متضاد: پاتک کردن، تقبیح کردن، پرخاش کردن، پریدن، سرزنش کردن، به باد انتقاد گرفتن، انتقاد کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد