معنی حل شدن حل شدن برطرف شدن، از بین رفتن، منتفی شدن، رفع شدن (مشکل) ، به راه حل رسیدن، راه حل یافتن، به جواب رسیدن، گشودن، گشادن، محلول شدن، مستحیل گشتن فرهنگ واژه مترادف متضاد