معنی حق حق آفریدگار، الله، باریتعالی، پروردگار، خدا، حقیقت، راستی، صدق، واقع، درست، راست، روا، واقعی، انصاف، عدل، قسط، منصفت، داد، عادلانه، سزا، نصیبمتضاد: خطا، ناحق، بهره، مزد، ملک، مال، حقوق، سزاوار، بایسته 01 سزاواری، شایس فرهنگ واژه مترادف متضاد