معنی حرص زدن حرص زدن جوش زدن، شور زدن، بی تابی کردن، کم طاقتی کردن، حرص خوردن، خودخوری کردن، تلاش فوق العاده کردن، تقلا کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد