معنی حرج حرج بزه، تقصیر، جرم، گناه، تنگی، ضیق، فشار، مضیقه، اعتراض، باک، درماندگی، دلتنگی، پرهیز، مسئولیت، تلطیف فرهنگ واژه مترادف متضاد