جدول جو
جدول جو

معنی چرک کردن

چرک کردن
عفونی شدن، عفونت کردن، کثیف کردن، چرکین کردن
متضاد: تمیز کردن، کیسه کشیدن، چرک زدایی کردن، شوخ برگرفتن (از تن واندام)
فرهنگ واژه مترادف متضاد