جدول جو
جدول جو

معنی چرخاندن

چرخاندن
به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن، به جریان انداختن، اداره کردن، کنترل کردن، مهار کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد