معنی چاره ساز چاره ساز چاره جو، چاره بر، مصلحت بین، مدبر، چاره کننده، سبب ساز، چاره گرمتضاد: چاره سوز، سبب سوز، علاج گر، باری تعالی، خدا فرهنگ واژه مترادف متضاد