جدول جو
جدول جو

معنی تمول

تمول
استطاعت، تمکن، تنعم، ثروت، دارایی، مال، مکنت، منال، وسع
متضاد: فقر، نداری، توانگری، ثروتمندی، مالداری، توانگر شدن، دارا شدن، مالدار شدن، ثروتمندشدن
متضاد: مفلس شدن، ورشکستن، ورشکسته شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد