جدول جو
جدول جو

معنی تعمیر کردن

تعمیر کردن
آباد کردن، ساختن، عمارت کردن
متضاد: تخریب کردن، مرمت کردن، بازسازی کردن، درست کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد