جدول جو
جدول جو

معنی ترحم

ترحم
بخشایش، دلسوزی، رحم، رقت، شفقت، عطوفت، مهرورزی، بخشودن، به رحم آمدن، رحم کردن
متضاد: قساوت
فرهنگ واژه مترادف متضاد