جدول جو
جدول جو

معنی تحکم کردن

تحکم کردن
زورگفتن، زورگویی کردن، امر کردن، حکم کردن، دستور دادن، حکومت کردن، فرمانروایی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد