جدول جو
جدول جو

معنی تثبیت کردن

تثبیت کردن
پابرجا کردن، برقرار کردن، ثابت ساختن، استوار کردن، برجای داشتن، محکم کردن، تحکیم بخشیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد