جدول جو
جدول جو

معنی تارومار شدن

تارومار شدن
قلع وقمع شدن، مغلوب شدن، مقهور شدن، منکوب شدن
متضاد: پیروز گشتن، ظفر یافتن، پخش وپلا شدن، پراکنده شدن، متفرق شدن
متضاد: اجتماع کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد