معنی تاب دار تابدار تاب دار تابدار پرپیچ وتاب، پرتاب، پیچیده، تابیده، تافتهمتضاد: صاف، شلال، لخت، تابان، روشن، پرفروغ فرهنگ واژه مترادف متضاد