جدول جو
جدول جو

معنی پشت سرهم متوالیمتصل شدن

پشت سرهم متوالیمتصل شدن
چسبیدن، به هم پیوستن
متضاد: جدا شدن، منفصل شدن، گسستن، وصل شدن، پیوستن، مرتبط شدن، وابسته شدن، واصل شدن، ملحق شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد