معنی پای بست پای بست اسیر، پای بسته، پای بند، گرفتار، مقید، اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی، دلباخته، هواخواهمتضاد: حر، مجرد فرهنگ واژه مترادف متضاد