معنی بی وقوف بی وقوف بی خبر، غافل، ناآگاهمتضاد: آگاه، عاقل، مطلع، خبیر، واقف، دیریاب، کندذهن، کندهوش، کودنمتضاد: هوشمند، زیرک، تیز فرهنگ واژه مترادف متضاد