جدول جو
جدول جو

معنی بی خود

بی خود
بی هوش، سرمست، مجذوب، مدهوش، مست
متضاد: بهوش، بیهوده، باطل، پوچ، بی جهت، بی سبب، بی دلیل، نامطلوب، به دردنخور، بد، بی مصرف
فرهنگ واژه مترادف متضاد