جدول جو
جدول جو

معنی بی تجربه

بی تجربه
تازه کار، خام، کم تجربه، مبتدی، ناآزموده، ناپخته، ناشی، نامجرب
متضاد: آزموده، آگاه، باتجربه، خبره، کارکشته، کهنه کار، مجرب
فرهنگ واژه مترادف متضاد