معنی بی بضاعتی بی بضاعتی بی برگی، بی پولی، بی سرمایگی، بی مایگی، بینوایی، تنگدستی، تهیدستی، فقر، مسکنتمتضاد: دولتمندی، تمکن، غنا فرهنگ واژه مترادف متضاد