جدول جو
جدول جو

معنی بستن

بستن
فراز کردن، قفل کردن، کلون کردن
متضاد: باز کردن، وا کردن گشودن، تعیین کردن، مقرر کردن، منعقد کردن
متضاد: فسخ کردن، گره زدن، سد کردن، مسدود کردن
متضاد: آزاد کردن، باز کردن، راه بندان کردن، قرق کردن، ورچیدن جمع کردن (بساط و) ، تعطیل کرد
فرهنگ واژه مترادف متضاد