جدول جو
جدول جو

معنی برپا داشتن

برپا داشتن
آباد ساختن، آبادان کردن، برافراشتن، نصب کردن، بر پا کردن، برقرار کردن، اقامه کردن، انجام دادن، مجلس کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد