معنی بدلگام بدلگام بدلجام، بدراممتضاد: خوش لگام، چموش، سرکش، نابه فرمان، نافرمانمتضاد: مطی، بفرمان، خیره سر، سخت سر، گردن کش، یاغیمتضاد: تسلیم، رام فرهنگ واژه مترادف متضاد