معنی آشوب آشوب اضطراب، اغتشاش، بلوا، بی نظمی، تشویش، جنگ، دعوا، شر، شغب، شورش، شوروغوغا، غوغا، فتنه، فساد، مجادله، ناامنی، نزاع، هرج، هرج ومرج، هلالوش، هیاهومتضاد: آرامش فرهنگ واژه مترادف متضاد