معنی ارجح - فرهنگ واژه مترادف متضاد
معنی ارجح
- ارجح
- افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالی شان، عالی قدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گران پایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس
متضاد: بی ارج، خوار، کم بها
فرهنگ واژه مترادف متضاد