جدول جو
جدول جو

معنی хрустящий

хрустящий
کریسپی، بی حال، خشک و ترد، ترد، ترد و شکننده، ترد بودن، قابل خرد شدن، خوراکی، خرد کردن، سنگ زنی
دیکشنری روسی به فارسی

واژه‌های مرتبط با хрустящий

хрусткий

хрусткий
خُشک و تُرُد، تُرُد، قابِلِ خُرد شُدَن، خُوراکی، تُرُد و شِکَنَندِه، کروچیدَن، کِریسپی، سُست
دیکشنری اوکراینی به فارسی