معنی слабо слабо به طور ضعیف، بدجوری، با بی میلی، بصیرتی، با ظرافت، با عجله، شلخته، شلّاق زدن، ضعیفانه، شکنندگی، ضعیف، با ضعف، نزدیک بینی دیکشنری روسی به فارسی
слабо слабо با ظِرافَت، با عَجَلِه، بِه طُورِ ضَعیف، ضَعیف، با ضَعف، نَزدیک بینی دیکشنری اوکراینی به فارسی