معنی покорный покорный تواضع کننده، توافق نامه، فرمانبردار، تابعیّت، مطیع، مطیعانه دیکشنری روسی به فارسی
покірний покірний فُروتَن، تَحقِیر، تَوَاضُع کُنَندِه، تَوَافُق نامِه، مُطیع، فُروتَنانِه دیکشنری اوکراینی به فارسی