جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با вставлять

составлять

составлять
تَشکِیل دادَن، تَشکیل شَوَد، مِقدار داشتَن، کَمّیَّت کَردَن
دیکشنری روسی به فارسی

заставлять

заставлять
وادار کَردَن، تَشوِیق کُنَند، مَجبور کَردَن، رام کَردَن، اِجبار کَردَن، سَرزَدِه
دیکشنری روسی به فارسی