معنی tossir
tossir
سرفه کردن، سرفه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با tossir
tossire
tossire
سُرفِه کَردَن، سُرفِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grossir
grossir
چاق شُدَن، بُزُرگتَر شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tisser
tisser
بافیدَن، بافتَن، پارچِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tousser
tousser
سُرفِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tostar
tostar
بَر تِست کَردَن، کَباب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
possuir
possuir
مالِک بودَن، دَر اِختیار داشتَن، دارا بودَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tossico
tossico
سَمّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tostar
tostar
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tasvir
tasvir
تَصوِیرسازی، تُوضِیحات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی