معنی sedação
sedação
بی هوشی، آرام بخش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با sedação
sedução
sedução
فَریبَندِگی، اِغواگَری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sedição
sedição
اِغتِشاش، فِتنِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
dedução
dedução
کَسر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
estação
estação
ایستگاه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
medição
medição
اَندازِه گیری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mediação
mediação
واسِطِه گَری، میانجیگَری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
predação
predação
شِکارگَری، شِکار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
redução
redução
کاهِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sensação
sensação
اِحساس
دیکشنری پرتغالی به فارسی