معنی ressentir
ressentir
خشمگین شدن، کینه توز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با ressentir
ressentir
ressentir
خَشمگین شُدَن، اِحساس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pressentir
pressentir
گُمان کَردَن، حِسّ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pressentir
pressentir
گُمان کَردَن، حِسّ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
resentir
resentir
خَشمگین شُدَن، کینِه توز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
presentir
presentir
گُمان کَردَن، حاضِر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ressentido
ressentido
کینِه توز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
repentir
repentir
پَشیمانی، تُوبِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
essentie
essentie
مَضمون، ذات
دیکشنری هلندی به فارسی