معنی ressão
ressão
سرکوب، واکنش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با ressão
reseco
reseco
خُشکیدِه، خُشک شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
reação
reação
وَاکُنِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rescisão
rescisão
لَغو، فَسخ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
restio
restio
بیزار بودَن، بی مِیل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gestão
gestão
مُدیریَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
opressão
opressão
ظُلم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
missão
missão
مَأموریَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tensão
tensão
تَنِش، وُلتاژ، فِشار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ressam
ressam
نَقَّاش، هُنَرمَند
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی