معنی rasgante
rasgante
شکافنده، پاره شدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با rasgante
fragante
fragante
بِه طُورِ خُوشبو، مُعَطَّر، خُوشبو دار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rampante
rampante
خَشِن و بی رَحم، شایِع، گَستَردِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
radiante
radiante
خُوشحال، تابناک، دِرَخشان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
restante
restante
باقی، باقی ماندِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rangente
rangente
خَش خَش کُنَندِه، جیرجیر زَدَن، خَش خَش دار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rampante
rampante
گَستَردِه، شایِع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
radiante
radiante
خُوشحال، تابناک، دِرَخشان، بِه طُورِ دِرَخشان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
restante
restante
باقی، باقی ماندِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rampante
rampante
گَستَردِه، شایِع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی